علوم قرآنی

وبلاگ علوم قرآنی

علوم قرآنی

وبلاگ علوم قرآنی

یکسان شدن مصاحف

همان گونه که گفته شد دوره پس از درگذشت پیامبر(ص) دوره جمع آوری قرآن به شمار آمده است بزرگان صحابه بر حسب دانش و شایستگی خود به جمع آوری آیات و مرتب کردن سوره های قرآن دست زدند و هر یک آن را در مصحف خاص خود گرد آوردند برخی که خود از عهده این کار برنمی آمدند، از دیگران می خواستندتا مصحفی برای آنان استنساخ کنند و یا آیات و سوره های قرآن را در مصحفی برای آنان گرد آورند به این ترتیب و با گسترش قلم رو حکومت اسلامی، تعداد مصحف هارو به فزونی گذاشت با افزایش تعداد مسلمانان نیاز به نسخه هایی از قرآن نیز بیش ترمی شد چه این کتاب تنها دستور آسمانی بود که مسلمانان، تمام جوانب زندگی خود را بر اساس آن تنظیم می کردند و برای آنان منبع احکام و قانون گذاری و تشکیلات نیز به شمار می آمد.

همان گونه که گفته شد دوره پس از درگذشت پیامبر(ص) دوره جمع آوری قرآن به شمار آمده است بزرگان صحابه بر حسب دانش و شایستگی خود به جمع آوری آیات و مرتب کردن سوره های قرآن دست زدند و هر یک آن را در مصحف خاص خود گرد آوردند برخی که خود از عهده این کار برنمی آمدند، از دیگران می خواستندتا مصحفی برای آنان استنساخ کنند و یا آیات و سوره های قرآن را در مصحفی برای آنان گرد آورند به این ترتیب و با گسترش قلم رو حکومت اسلامی، تعداد مصحف هارو به فزونی گذاشت با افزایش تعداد مسلمانان نیاز به نسخه هایی از قرآن نیز بیش ترمی شد چه این کتاب تنها دستور آسمانی بود که مسلمانان، تمام جوانب زندگی خود را بر اساس آن تنظیم می کردند و برای آنان منبع احکام و قانون گذاری و تشکیلات نیز به شمار می آمد.
برخی از این مصحف ها به تبع موقع و پای گاه جمع کننده آن در جهان اسلام آن روز، مقام والایی را کسب کرد مثلا مصحف عبداللّه بن مسعود، صحابی بزرگ وار که مرجع اهل کوفه[1] به شمار می آمد و مصحف ابی بن کعب مورد توجه مردم مدینه بود و مصحف ابو موسی اشعری در بصره و مصحف مقدادبن اسود در دمشق مورد توجه مردم بود.
اختلاف مصحف ها
جمع کنندگان مصحف ها متعدد بودند و در این جهت با یکدیگر رابطه ای نداشتند و از نظر صلاحیت و استعداد و توانایی انجام این کار یک سان نبودندبنابراین نسخه هرکدام از نظر روش، ترتیب، قرائت و با دیگری یک سان نبود.
اختلاف در مصحف ها و قرائت ها، اختلاف میان مردم را ایجاب می کرد چه بسامسلمانان ساکن مناطق دور دست، که به مناسبت شرکت در جنگ و یا مناسبات دیگر گرد هم می آمدند، بر اثر تعصبی که نسبت به مذهب، عقیده و رای خود داشتند، به محکوم کردن یک دیگر دست می زدند همین امر به نزاع و جدال میان آنان می کشید.
نمونه هایی از اختلافات مردم درباره مصحف ها و تعصب آنان نسبت به قرائت های صاحبان این مصحف ها بدین شرح است:
1. در بازگشت از جنگ سرزمین ارمنستان، حذیفه به سعیدبن عاص گفت: «دراین سفر به موضوعی برخورد کردم که اگر نادیده گرفته شود موجب اختلاف مردم در مورد قرآن خواهد شد و هیچ گاه نمی توان آن را چاره کرد» سعید پرسید: «موضوع چیست؟» گفت: «مردمی را از حمص دیدم که تصور می کردند قرائت آنان بهتر ازقرائت دیگران است و آنان قرآن را از مقداد فراگرفته اند مردم دمشق را دیدم که می گفتند: قرائت آنان بهتر از دیگر قرائت هاست اهل کوفه را دیدم که قرائت ابن مسعود را پذیرفته اند و همین عقیده را درباره قرائت او دارند هم چنین مردم بصره که قرآن را طبق قرائت ابو موسی اشعری قرائت می کنند و مصحف او رالباب القلوب می نامند».
چون حذیفه و سعید به کوفه رسیدند، حذیفه این موضوع را با مردم در میان گذاشت و از آن چه بیم داشت به آنان هشدار داد صحابه پیامبر(ص) و بسیاری ازتابعین با وی موافقت کردند اصحاب ابن مسعود به وی اعتراض کردند که چه ایرادی به ما داری، مگر جز این است که ما قرآن را مطابق قرائت ابن مسعود قرائت می کنیم؟
حذیفه و موافقان او به خشم آمدند و به آنان گفتند: «ساکت باشید که به خطا می روید» او گفت: «به خدا سوگند اگر زنده باشم این موضوع را با خلیفه مسلمین (عثمان) در میان می گذارم تا چاره ای بیندیشد» حذیفه وقتی با ابن مسعودرو به رو شد مطلب را با او در میان گذاشت، ولی ابن مسعود با حذیفه به درشتی سخن گفت سعید سخت عصبانی شد و مجلس را ترک کرد مردم نیز پراکنده شدند و حذیفه با عصبانیت برای ملاقات با عثمان حرکت کرد.[2]
2. یزید نخعی می گوید: «در زمان ولایت ولیدبن عقبه که از جانب عثمان والی کوفه بود به مسجد کوفه رفتم در آنجا گروهی جمع بودند و حذیفه بن یمان در میان آن جمع بود در آن وقت مسجد گماشته ای نداشت و کسی فریاد برآورد: آنان که پیروقرائت ابوموسی اشعری هستند به زاویه نزدیک باب کنده و آنان که پیرو قرائت ابن مسعودند به زاویه نزدیک خانه عبداللّه بیایند دو گروه درباره آیه ای از سوره بقره اختلاف داشتند یکی می گفت: «واتموا الحج و العمره للبیت» و دیگری می گفت: «واتموا الحج و العمره للّه»[3] حذیفه سخت برآشفت و گفت: «همین اختلافات پیش از شما نیز وجود داشت و موضوع مراجعه به عثمان را مطرح کرد».
در روایت ابن ابی الشعثا آمده است که حذیفه گفت: «قرائت ابن ام عبد! وقرائت ابوموسی اشعری ! قسم به خدا! اگر باقی بمانم تا خلیفه مسلمین (عثمان) راببینم، او را برآن خواهم داشت که قرائت واحدی ترتیب دهد عبداللّه به خشم آمد وگفت: این سخن سختی است و حذیفه سکوت کرد».
در روایت دیگر آمده است که حذیفه گفت: «مردم کوفه می گویند قرائت عبداللّه و اهل بصره می گویند قرائت ابوموسی به خدا سوگند اگر نزد عثمان رفتم او را به غرق این مصحف ها وادار خواهم کرد» عبداللّه به او گفت: «قسم به خدا که اگر چنین کنی خداوند تو را در جایی غیر از آب (جهنم) غرق خواهدکرد».[4]
ابن حجر گفته است: «ابن مسعود، به حذیفه گفت: به من خبر داده اند که تو چنین گفته ای حذیفه گفت: آری، من دوست ندارم که بگویند قرائت فلان و قرائت فلان همانند اهل کتاب، دچار اختلاف شوند».[5]
3. ابن اشته از انس بن مالک روایت کرده است که مردم در زمان عثمان در کوفه نسبت به قرآن اختلاف داشتند معلمی قرآن را طبق قرائت یکی از صاحبان مصحف ها تعلیم می کرد و معلمی دیگر طبق قرائت دیگر و این به اختلاف بین جوانان کشیده می شد این اختلافات به معلمان می رسید و هر یک قرائت دیگری را غلط می شمرد این خبر به عثمان بن عفان رسید و گفت: «در این جا (مدینه) قرآن رامورد اختلاف قرار می دهید و آن را به غلط می خوانید پس آن که دورتر است بیش تربه بیراهه می رود و قرآن را دست خوش اختلاف قرار می دهد!».[6]
4. از محمدبن سیرین نقل شده که گفته است: «برخی قرآن را قرائت می کردند وبرخی دیگر قرائت آنان را غلط می دانستند این خبر به عثمان رسید و آن را اهمیت داد و 12 تن از قریش و انصار را جمع آورد».[7]
5. از بکیر اشج روایت شده است که در عراق کسی از دیگری قرائت آیه ای رامی پرسید و چون آیه را قرائت می کرد می گفت: این قرائت را نمی پذیرم ومردودمی شمارم این موضوع میان مردم شایع شد تا آن که در این باره با عثمان مذاکره کردند.[8]
حوادثی از این قبیل در مورد قرائت قرآن و اختلاف درباره آن اگر به وسیله مردانی آگاه هم چون حذیفه بن یمان ـ که خدایش رحمت کند ـ پیش بینی نمی شد، به حوادثی ناخوشایند و فتنه هایی بد فرجام منتهی می گردید.
ورود حذیفه به مدینه
وقتی حذیفه از جنگ ارمنستان بازگشت، و در حالی که از اختلاف مردم درباره قرآن ناخوشنود بود، با آن عده از اصحاب پیامبر(ص) که در کوفه بودند، درباره حل این مشکل پیش از آن که جاهای دیگر را فراگیرد، به مشورت پرداخت نظر حذیفه این بود که عثمان را برآن دارد که به یکسان نمودن مصاحف و الزام مردم به قرائت واحد اقدام کند که همه اصحاب به درستی این نظر اتفاق کردند جزعبداللّه بن مسعود[9] لذا حذیفه با شتاب هرچه تمام تر، به سوی مدینه شتافت تا عثمان را برانگیزد که امت محمد(ص) را پیش از پراکندگی دریابد حذیفه به عثمان گفت: «ای خلیفه مسلمین ! من بدون پرده پوشی هشدار می دهم، این امت رادریاب پیش از آن که گرفتار همان اختلافی شوند که یهود و نصاری به آن گرفتار شدند» عثمان پرسید: «موضوع چیست؟» حذیفه گفت: «در جنگ ارمنستان شرکت داشتم در آن جامردم شام، قرآن را به قرائت ابی بن کعب می خواندند که مواردی ازآن را مردم عراق نشنیده اند مردم عراق از قرائت ابن مسعود تبعیت می کردند که درمواردی مردم شام از آن بی اطلاع بودند و هر گروه، گروه دیگر را تکفیرمی کرد».[10]
مشورت عثمان با صحابه
این حوادث و نظایر آن سرانجام نامطلوبی داشت بدین لحاظ عثمان به طور جددر فکر یکسان کردن مصاحف برآمد در آن هنگام یک سان نمودن مصاحف کاری بس بزرگ و پدیده ای جدید بود و هیچ یک از پیشینیان به چنین کاری دست نزده بود به علاوه مشکلات و موانعی در اجرای این کار دیده می شد زیرا نسخه های متعددی از این مصحف ها در اطراف و اکناف منتشر شده و در ورای هر یک، رجالی از بزرگان صحابه ایستاده بودند که نادیده گرفتن شئون آنان در جامعه اسلامی آن روزبسی دشوار بود چه بسا ممکن بود که اینان به حمایت و دفاع از مصحف خود قیام کرده و در این راه موانعی بزرگ به وجود آورند به همین دلیل عثمان آن عده ازاصحاب پیامبر(ص) را که در مدینه بودند گرد آورد و در این کار با آنان مشورت نمودو همگی بر ضرورت قیام به این کار، به هر قیمتی که تمام شود، اتفاق نظرداشتندابن اثیر می گوید: «عثمان اصحاب پیامبر(ص) را گرد آورد و موضوع را با آنان در میان گذاشت و همگی نظر حذیفه را تایید کردند».[11]
کمیته یک سان کردن مصاحف

عثمان به سرعت به یک سان کردن مصاحف اقدام کرد نخست در پیامی عام، خطاب به اصحاب پیامبر(ص) آنان را به مساعدت در انجام این عمل دعوت نمود[12] سپس چهار تن از خواص خود را برای اجرای این کار برگزید که عبارت بودند از: زیدبن ثابت که از انصار بود و سعیدبن عاص و عبداللّه بن زبیر وعبدالرحمان بن حارث بن هشام که از قریش بودند این چهار تن اعضای اولیه کمیته یک سان کردن مصحف ها به شمار می روند[13] که زید بر آنان ریاست داشت، چنان که از اعتراض و مخالفت ابن مسعود نسبت به انتخاب زید برمی آید، او(ابن مسعود) گفت: «مرا از این کار کنار می زنند و آن را به کسی (زید) می سپارند که قسم به خدا، آن گاه که او در صلب مردی کافر بود، من اسلام را پذیرفته بودم»[14] عثمان خود مسؤولیت سرپرستی این چهار تن را برعهده گرفت[15] ولی آنان از عهده انجام این کار برنیامدند، و برای انجام کاری دراین حد مهم، به افرادی کاردان و با کفایت نیاز داشتند لذا از ابی بن کعب، مالک بن ابی عامر، کثیربن افلح، انس بن مالک، عبداللّه بن عباس، مصعب بن سعد[16]، عبداللّه بن فطیمه[17] و به روایت ابن سیرین و ابن سعدو دیگران از پنج تن دیگر که جمعا 12 نفر شدند کمک گرفتند[18] در این دوره ریاست با ابی بن کعب بود که او آیات قرآن را املا می کرد و دیگران می نوشتند به نقل ابوالعالیه، اینان قرآن را از مصحف ابی بن کعب گرد آوردند، ابی بن کعب خود املامی کرد و دیگران می نوشتند[19].


ابن حجر می گوید: «گویا در ابتدا، کار با زید و سعید بود، چه عثمان پرسید: کدام بهتر می نویسند؟

گفتند: زید سپس پرسید: کدام فصیح ترند؟ گفتند: سعید آن گاه گفت: سعید املا کند و زید بنویسد[1] سپس اضافه می کند: به افرادی نیازداشتند که مصحف ها را به تعدادی که باید به مناطق مختلف فرستاده شود، بنویسند و افراد مذکور را اضافه کردند و برای املا از ابی بن کعب کمک گرفتند».[2]
موضع صحابه درباره یکسان شدن مصحف ها
همان گونه که در گذشته گفته شد، حذیفة بن یمان اولین کسی بود که درباره یک سان شدن مصحف ها سخن گفت و سوگند یاد کرد که به نزد خلیفه خواهدرفت و از او خواهد خواست که فقط یک قرائت بین مسلمانان معمول باشد[3] او بودکه در کوفه در این باره با صحابه پیامبر(ص) مشورت کرد و همه آنان، به جزابن مسعود، با پیش نهاد او موافقت کردند با طرح این پیش نهاد عثمان با آن موافقت نمود سپس آن گروه از اصحاب پیامبر را که در مدینه بودند فراخواند و در این باره باآنان مشورت کرد، همه با پیش نهاد یک سان کردن مصاحف موافقت کردند.
هم چنین امام امیرالمؤمنین (ع) رای موافق خود را با این برنامه به گونه اصولی اظهار نمود ابن ابی داود از سویدبن غفله روایت کرده است که علی (ع) فرمود: «سوگند به خدا که عثمان درباره مصاحف (قرآن) هیچ عملی را انجام نداد مگراین که با مشورت ما بود او درباره قرائت ها با ما مشورت کرد و گفت: به من گفته اندکه برخی می گویند قرائت من بهتر از قرائت توست و این چیزی نزدیک به کفراست به او (عثمان) گفتم نظرت چیست؟ گفت: نظرم این است که فقط یک مصحف در اختیار مردم باشد و در این زمینه تفرقه و اختلاف نداشته باشند گفتم نظر خوبی است».[4]
در روایت دیگری آمده است که علی (ع) فرمود: «اگر امر مصحف ها به من نیز واگذار می شد، من همان می کردم که عثمان کرد».[5]
پس از آن که علی (ع) به خلافت رسید، مردم را برآن داشت تا به همان مصحف عثمان ملتزم باشند و تغییری در آن ندهند، گرچه در آن غلطهای املایی وجودداشته باشد این از آن نظر بود که از آن پس هیچ کس، به عنوان اصلاح قرآن، تغییر وتحریفی در آن به وجود نیاورد ازاین رو حضرتش تاکید فرمود که از امروز هیچ کس نباید به قرآن دست بزند و دستور «ان القرآن لا یهاج الیوم و لا یحول» را قاطعانه صادر نمود.[6]
موضع امامان در حفظ مصحف مرسوم
کسی در حضور امام صادق (ع) عبارتی از قرآن را برخلاف آن چه دیگران قرائت می کردند، قرائت کرد امام (ع) به او فرمود: «دیگر این گونه قرائت مکن وهمان گونه که همگان قرائت می کنند قرائت نما» و نیز در پاسخ کسی که از نحوه تلاوت قرآن سؤال کرده بود، فرمود: «قرآن را به همان گونه که آموخته اید تلاوت کنید».[7]
از این رو اجماع علمای شیعه بر این می باشد آن چه امروزه در دست است، همان قرآن کامل و جامع است[8] و هرگز دچار تحریف و تغییر نشده است و قرائت معروف میان مسلمانان همان قرائت صحیح و درستی است که خواندن آن در نمازصحیح است استناد به نص موجود در تمام موارد، درست است و همان است که برپیامبر(ص) وحی شده و چیزی جز این نیست.
تصور نمی رود که مخالفت عبداللّه بن مسعود نیز مخالفتی اصولی بوده است او ازاین جهت ناراضی و ناراحت بوده که افرادی را برای انجام این امر مهم انتخاب کرده بودند که صلاحیت این کار را نداشته اند کاری که خود ابن مسعود برای انجام آن شایستگی کامل داشته است او می گفت: «اینان کسانی هستند که حق نداشتند خوددر قرآن دخالتی کنند»[9] و ازاین رو از تسلیم نمودن مصحف خود به فرستاده خلیفه به شدت امتناع ورزید.
سال آغاز یک سان شدن مصحف ها. ابن حجر گفته است: «آغاز این امر، در سال بیست و پنجم هجری، سال دوم یا سوم.[10]
خلافت عثمان بود» او اضافه کرده است که برخی گمان کرده اند که آغازاین کار در حوالی سال سی ام هجری اتفاق افتاده و هیچ سندی بر این ادعای خودذکر نکرده اند.[11]
ابن اثیر و برخی دیگر نیز بدون ذکر سند، این حادثه را از حوادث سال سی ام برشمرده اند ابن اثیر می گوید: «در این سال، حذیفه به کمک عبدالرحمان بن ربیعه به جنگ رفت و در آن جا متوجه اختلافات فراوان مردم درباره قرآن شد و در بازگشت از عثمان خواست که در این باره چاره ای بیندیشد و عثمان نیز چنین کرد»[12] تصور می رود که ابن اثیر در تعیین این سال اشتباه کرده است، زیرا:
اولا، به روایت ابومخنف جنگ در سرزمین ارمنستان سال 24 اتفاق افتاده که طبری آن را نقل کرده است[13] ابن حجر نیز گفته: «ارمنستان در خلافت عثمان فتح شد و فرمانده لشکر سلمان بن ربیعه باهلی از مردم عراق بود و عثمان فرمان دادکه مردم شام و عراق در این جنگ شرکت کنند فرمانده لشکر شام، حبیب بن سلمه فهری بود و حذیفه از جمله کسانی بود که در این جنگ شرکت داشت» ابن حجراضافه می کند: «به گونه ای که مؤرخان نقل کرده اند ارمنستان به سال بیست و پنجم، در اوایل ولایت ولیدبن عقبة بن ابی معیط بر کوفه، فتح شد و ولید از جانب عثمان به ولایت کوفه نصب شده بود».[14]
ثانیا، جنگ عبدالرحمان بن ربیعه در سال بیست و دوم واقع شده و کسی که با اوبوده حذیفة بن اسید غفاری بوده و نه حذیفة بن یمان عبسی[15].
ثالثا، در سال سی ام، سعید به جای ولید به حکومت کوفه منصوب شد او در این وقت، برای جنگ طبرستان آماده می شد و ابن زبیر و ابن عباس و حذیفه در این جنگ هم راه او بودند[16] سعید تا سال سی و چهارم به مدینه باز نگشت و درسال بعد، عثمان به قتل رسید[17] بنابراین با توجه به این که سعید، عضو کمیته یک سان کردن مصحف ها بوده است، اگر آغاز کار کمیته در سال سی ام بوده باشد، باحوادث ذکر شده تطبیق نمی کند و نیز با عضویت ابن زبیر و ابن عباس در آن کمیته سازگار نیست.
رابعا، ذهبی نقل کرده که ابی بن کعب در سال سی ام درگذشته است او اضافه می کند که واقدی گفته است: «این موضوع مسلم است که ابی بن کعب قرآن را براعضای کمیته املا می کرده و او مرجع اولیه اعضای کمیته در مقابله نسخه هابوده است».[18]
خامسا، حدیث یزید نخعی که قبلا نقل شد، حکایت می کند که این موضوع پیش از سال سی ام اتفاق افتاده است در کلام ابن حجر نیز آمده که این واقعه درابتدای ولایت ولید بر کوفه اتفاق افتاده است [19] و ولایت ولید بر کوفه در سال بیست و ششم و به روایت سیف، در سال بیست و پنجم بوده است.[20]
سادسا، استوارترین دلیل بر این که تاریخ آغاز یک سان کردن مصاحف در سال بیست و پنجم بوده، روایت ابن ابی داوود از مصعب بن سعد است که می گوید: «عثمان هنگام اقدام به جمع آوری قرآن، در خطبه ای اعلام کرد: پانزده سال است که پیامبرتان در گذشته است و شما درباره قرآن دچار اختلاف شده اید من تصمیم گرفته ام از تمام کسانی که چیزی از قرآن از پیامبر(ص) شنیده اند بخواهم که بیاورد ودر اختیار (کمیته) بگذارند».[21]
با توجه به درگذشت پیامبر(ص) به سال دهم هجری، خطبه عثمان به وضوح تایید می کند که سال آغاز یک سان کردن مصاحف، سال بیست و پنجم هجری بوده است موضوع دیگر آن که تنها ابن اثیر پیش نهاد حذیفه را برای یک سان کردن مصاحف، از حوادث سال سی ام هجری شمرده است نقل او به گونه ای است که نمی توان تایید کرد که از یک سند تاریخی اخذ کرده باشد.
از طرف دیگر، تعیین تاریخ رویدادهای مهم باید از روی تحقیق و بررسی انجام گیرد طبری خود به تاریخ ‌هایی که ذکر شده، چندان اعتماد نمی کند و احیانا درتاریخ وقوع رویدادی تردید می کند، مانند جنگ نهاوند که تاریخ وقوع آن را به گونه قطعی نقل نمی کند و آن را از حوادث سال هیجده و یا سال بیست و یک یادمی کند.[22]
بنابراین برای شناخت دقیق تاریخ یک حادثه، نمی توان تنها به آن چه مورخان نقل کرده اند، اعتماد کرد لازمه اعتماد به تاریخ صحیح وقوع یک حادثه، تحقیق وبررسی از جوانب مختلف است.
مراحل انجام برنامه
کمیته یک سان کردن مصاحف در انجام ماموریت خود سه مرحله اساسی را طی کرد:
1. جمع آوری منابع و مخذ صحیح برای تهیه مصحف واحد و انتشار آن بین مسلمانان.
2. مقابله مصحف های آماده شده با یک دیگر، به منظور حصول اطمینان نسبت به صحت آن ها و عدم وجود اختلاف بین آن ها.
3. جمع آوری مصحف ها و یا صحیفه هایی که قرآن در آن ها ثبت شده بود ازتمامی بلاد اسلامی و محو و نابود کردن آن ها.
و بالاخره الزام همه مسلمانان به قرائت این مصحف و منع آنان از تلاوت مصحف ها و قرائت های دیگر.
ولی این کمیته، در این مراحل سه گانه، دقت لازم را به کار نبرد و در انجام وظایف خود اندکی تساهل ورزید به خصوص در مرحله دوم (مقابله مصاحف) که نیازمنددقت و بررسی بیش تری بود.
در مرحله جمع آوری مصحف ها و محو آن ها، عثمان به این نحو عمل کرد که افرادی را به بلاد مختلف فرستاد و مصحف ها و صحیفه هایی را که قرآن در آن هاثبت شده بود جمع آوری کرد و دستور داد تا آن ها را بسوزانند.[23]

یعقوبی می گوید: «تمام مصحف ها را از تمام اطراف و اکناف جمع آوری کردند وآن ها را در مخلوطی از آب و سرکه جوشاندند و شستند برخی نیز گفته اند: آن ها راسوزاندند تنها مصحف ابن مسعود محفوظ مانده بود که وی از تسلیم آن به عبداللّه بن عامر (والی کوفه) خودداری کرد بر اثر همین خودداری، عثمان او را به مدینه احضار کرد ابن مسعود به مسجد مدینه وارد شد عثمان در حالی که به ایرادخطبه مشغول بود، گفت: چهارپایی بدسگال بر شما وارد می شود ابن مسعود نیز به درشتی با او سخن گفت آن گاه عثمان دستور داد، پای او را گرفته به زمین کشیدند تاآن که پهلوی او شکسته شد، عایشه به صدا درآمد و سخنان بسیاری گفت».[24]


در ابتدای امر عثمان تصور می کرد یکی کردن مصاحف کار آسانی است، لذاگروهی را برای انجام آن گردآورد که شایستگی کافی نداشتند سرانجام به گروهی دیگر متوسل شد که افراد لایق و باکفایتی چون سید قرا و صحابی بزرگ ابی بن کعب در میان آنان بود[1] صحیفه هایی را نیز که در عهد ابوبکر قرآن درآن ها ثبت شده و نزد حفصه بود طلب کرد حفصه در ابتدای امر از تسلیم آن ها به عثمان خودداری کرد و شاید نگران آن بود که از بین برود تا آن که عثمان تعهد کرد که آن ها را به وی بازگرداند و او نیز پس از این تعهد، صحیفه های مذکور را در اختیارعثمان گذاشت تا به عنوان سندی موثق، مورد مقابله با دیگر مصاحف و استنساخ ‌قرار گیرد.[2]

از طرف دیگر، عثمان به همه مسلمانان اعلام کرد که هر کس، هر قسمت از قرآن را که از پیامبر(ص) شنیده است، در اختیار کمیته بگذارد[3] بر اثر این اعلام، مردم الواح و استخوان ها و چوب هایی را که قرآن برآن نوشته شده بود، آوردندشایدکمیته جمع آوری قرآن، این انتظار را داشت کسانی که در آخرین عرضه قرآن برپیامبر(ص) حاضر بودند، آیات قرآن را در اختیارشان قرار دهند ابن سیرین می گوید: «اگر آیه ای مورد اختلاف قرار می گرفت، ثبت آن را به تاخیر می انداختندبرخی گفته اند که منظور از تاخیر در ثبت آن، این بوده است که نسخه های کسانی راکه در آخرین عرضه قرآن بر پیامبر(ص) حاضر بوده اند، به دست آورند»[4].
انس بن مالک گفته است: «من از کسانی بودم که آیات را بر نویسندگان املامی کردچه بسا آیه ای مورد اختلاف واقع می شد، در این صورت نظر کسانی را که آیه مورد اختلاف را از پیامبر(ص) شنیده بودند می خواستند اگر این گونه افراد در مدینه نبودند، ماقبل و مابعد آیه را برای آنان می نوشتند و از آنان می خواستند تا قسمت مورد اختلاف را آن گونه که شنیده اند بنویسند یا خود حاضر شوند».[5]
ابی بن کعب نیز قرآن را بر آنان املا می کرد و آنان به ثبت آن می پرداختند یا این که آیه مورد اختلاف را برای وی می فرستادند و او پس از تصحیح، آن را باز می گرداند.
در حدیث ابوالعالیه آمده است که آنان قرآن را از مصحف ابی بن کعب جمع آوری می کردند ابی بن کعب شخصا آیات را املا می کرد و گروهی می نوشتند.[6]
عبداللّه بن هانی بربری (غلام عثمان) نقل می کند: «من نزد عثمان بودم و می دیدم که نسخه های مختلف مصحف ها را با یک دیگر مقابله می کردند عثمان استخوان کتف گوسفندی را به من داد که در آن این کلمات نوشته شده بود: «لم یتسن» و «لاتبدیل للخلق اللّه» و «فامهل الکافرین»، من آن را نزد ابی بن کعب بردم و او آن ها را به این گونه تصحیح کرد: «لم یتسنه»[7] و «لاتبدیل لخلق اللّه»[8] و «فمهل الکافرین».[9]
در مرحله مقابله مصحف ها با یک دیگر سهل انگاری های آشکاری رخ دادبه گونه ای که در مصحف های عثمانی، اشتباهات و تناقض های املایی فاحشی وجود داشت تا آن جا که مصحف های فرستاده شده به اطراف با یک دیگر کاملاتطبیق نمی کرد مسؤولیت این امر بر اعضای کمیته و به خصوص عثمان است که براین اشتباهات واقف شد، ولی چاره ای نیندیشید و مسامحه کرد.
ابن ابی داود نقل می کند که برخی از مردم شام می گفتند: «مصحف ما و مصحف بصره صحیح تر از مصحف کوفه است» زیرا هنگامی که عثمان دستور دادمصحف ها را بنویسند، مصحفی را که برای کوفه تهیه کرده بودند بر مبنای قرائت عبداللّه بن مسعود بود و پیش از آن که این مصحف با سایر نسخه ها مقابله و تصحیح شود، برای آنان فرستاده شد اما مصحفی که برای شام و نیز مصحفی که برای بصره تهیه شده بود، پس از مقابله و تصحیح آن ها فرستاده گردید.[10]
این امر برآن دلالت دارد که مصحف ها را پیش از مقابله دقیق آن ها با یک دیگر به سرتاسر بلاد پهناور اسلامی فرستاده اند چنان که وجود اختلاف میان مصحف های شهرهای مختلف ـ به نقل ابن ابی داود[11] ـ دلیل بر سهل انگاری در امر مقابله نسخه ها و حصول اطمینان به صحت آن ها است.
ابن ابی داود موضوع دیگری را نیز نقل می کند که حاکی از سهل انگاری عجیب تری در این امر مهم است او می گوید: «هنگامی که نسخه های مصحف ها آماده شد، یکی از آن ها را نزد عثمان بردند او آن را مشاهده کرد و گفت: چه خوب وزیبا تهیه کرده اید ولی اشتباهاتی در آن دید و گفت اگر املا کننده از قبیله «هذیل» ونویسنده از قبیله «ثقیف» بود، این اشتباهات رخ نمی داد و افزود: ولی عرب طبق زبان مادری، آن را درست می خواند».[12]
آیا باید گفت: این چه بی تفاوتی بی موردی است، کتاب خدا شایسته عنایت واهتمام بیش تری نبود تا این که از اشتباه املایی و خطای نوشتاری خالی باشد؟ علاوه بر این، این آرزوی عثمان چه معنایی دارد؟
آیا او نمی توانست از اول املاکنندگانی از هذیل و نویسندگانی از ثقیف انتخاب کند، در حالی که صلاحیت و شایستگی آنان را برای انجام این کار مهم می دانست؟
ولی او به جای این افرادشایسته، کسانی را از اطرافیان خود انتخاب کرد و سرانجام این انتخاب نابه جا، سبب پیدایش اختلاف در قرائت قرآن در زمان های بعد گردید.
تعداد مصحف های عثمانی
مؤرخان در شماره مصحف های تهیه شده هم آهنگ که به اطراف بلاد اسلامی فرستاده شده است، اختلاف دارند ابن ابی داود تعداد آن ها را شش نسخه می داند که هر یک به یکی از شش مرکز مهم اسلامی آن روز ارسال شد این شش مرکز عبارتنداز مکه، کوفه، بصره، شام، بحرین و یمن وی اضافه می کند که علاوه بر این شش نسخه، یک نسخه نیز در مدینه نگه داشته شد که آن را به نام «ام» و یا «امام» می نامیدند[13] یعقوبی دو نسخه دیگر را بر این تعداد اضافه کرده که به مصر والجزیره فرستاده شده است [14] مصحفی که به هر منطقه ای فرستاده شده بود، درمرکز منطقه حفظ می شد و از روی آن، نسخه های دیگری استنساخ می شد تا دردست رس مردم قرارگیرد و تنها قرائت این مصحف ها رسمیت داشت و هر نسخه ویا قرائت که با این مصحف های هم آهنگ، مخالف بود، غیر رسمی و ممنوع شناخته می شد و استفاده از آن ها موجب مجازات بود.
مصحف مدینه مرجع عمومی بود و اگر میان مصحف های فرستاده شده در بلاددیگر، اختلافی پیدا می شد، برای رفع اختلاف و تصحیح آن ها مصحف مدینه ملاک قرار می گرفت و مطابق با آن، مصحف های دیگر تصحیح می شد.
گفته شده است عثمان هم راه هر مصحف، یک قاری قرآن نیز به منطقه مورد نظراعزام می کرد، تا قرائت قرآن را مطابق با آن مصحف به مردم بیاموزد، از جمله عبداللّه بن سائب هم راه با قرآن مکه و مغیرة بن شهاب هم راه با مصحف شام وابوعبدالرحمان سلمی با مصحف کوفه و عامربن عبدالقیس با مصحف بصره به مناطق مذکور اعزام شدند افراد دیگری به همین ترتیب به مناطق دیگر فرستاده شدند زیدبن ثابت نیز از جانب خلیفه به عنوان قاری مدینه تعیین گردید.[15]
مقامات حکومت و عمال خلیفه، عنایت و توجه خاصی به این مصحف ها وحفاظت از آن ها داشتند، و همین علاقه و توجه زیاد مردم نسبت به حفظ آن ها، موجب بقا و دوام آن ها گردید پس از گذشت زمانی طولانی، تغییرات ودگرگونی هایی در این مصحف ها به وجود آمد که نقطه گذاری و علامت گذاری وتقسیم آن به حزب ها از آن جمله اند آخرالامر، خط این مصحف ها که خط کوفی ابتدایی بود، به خط کوفی متعارف تبدیل شد در زمان های بعد، نوشتن قرآن با خطنسخ زیبای عربی و دیگر خطوط متداول گردید این تغییرات به تدریج مصحف های اولیه را که در زمان عثمان نوشته شده بود، به دست فراموشی سپرد و رفته رفته اثری از آن ها باقی نماند.
یاقوت حموی (متوفای 626) نقل می کند که مصحف عثمان بن عفان در مسجددمشق است که می گویند به خط خود اوست[16] این مصحف رافضل اللّه العمری (متوفای 749) دیده و می گوید: «مصحف عثمانی به خطعثمان بن عفان در سمت چپ مسجد دمشق باقی است»[17] البته در جایی ذکرنشده است که عثمان به خط خود مصحفی نوشته باشد و شاید مصحف یادشده، همان مصحف شام بوده که تا آن زمان باقی بوده است.
ابن کثیر (متوفای 774) نیز از این مصحف یاد کرده، ولی نوشتن آن را به عثمان نسبت نداده است او گفته است: «مشهورترین مصحف عثمانی در روزگار مامصحفی است در شام که در نزدیکی رکن شرقی مقصوره مسجد دمشق محفوظ است این مصحف در گذشته در شهر «طبریه» بوده و در حدود سال 518 هجری ازآن جا به دمشق منتقل شده است من آن را دیده ام، کتابی است قطور با خطی زیبا وروشن و پخته و با مرکبی خوب در ورق هایی نوشته شده بود که به گمان من ازپوست شتر بود»[18].
جهان گرد معروف، ابن بطوطه (متوفای 779) می گوید: «در رکن شرقی مسجد ودر مقابل محراب خزانه ای است بزرگ که در آن مصحفی را که عثمان بن عفان به شام فرستاده است، قرار داده اند این خزانه را در هر جمعه، پس از نماز باز می کنند ومردم برای بوسیدن آن هجوم می آورند در همین جا، مردم درباره حل اختلافات ودعاوی خود با یک دیگر، قسم یاد می کنند»[19] گفته شده است که این مصحف هم چنان در مسجد دمشق باقی بود تا این که به سال 1310 هجری دست خوش حریق گردید.[20]

دکتر صبحی صالح می گوید: «دوست من، استاد دکتر یوسف العش، به من گفت که قاضی عبدالحسن الاسطوانی به او گفته که مصحف شام را قبل از سوختن دیده وآن در مقصوره مسجد دمشق در محفظه ای چوبی نگهداری می شد».[21]استاد زرقانی می گوید: (هم اکنون دلیل قاطعی بر وجود مصحف های عثمانی دردست نداریم تا چه رسد به آن که محل وجود آن را تعیین کنیم).

درباره برخی از مصحف های تاریخی که در کتاب خانه های مصر موجود است، گفته می شود که از مصاحف عثمانی است ولی در صحت این انتساب تردید بسیاراست، زیرا در این مصاحف علایم و نقوشی مانند نشانه ها و علایم فصل و جدایی بین سوره ها و علایمی برای تعیین اعشار قرآن وجود دارد در حالی که می دانیم مصحف های عثمانی از این قبیل علایم و نشانه ها عاری بوده است.


در خزانه حرم امام حسین (ع) مصحفی است منسوب به عثمان که با خط کوفی کهن نوشته شده است با توجه به خالی بودن حروف آن از علایم و حجم بسیار بزرگ آن، با مصحف مدینه و یا مصحف شام هم آهنگ و همانند است به خصوص که کلمه «یرتد»[1] از سوره مائده را به صورت «یرتدد» ضبط کرده است به احتمال قوی این قرآن، از یکی از قرآن های عثمانی استنساخ شده و رونوشتی از یکی ازآن هاست.[2]

هم چنین مصحفی که برخی از اوراق آن در خزانه علوی در نجف اشرف موجوداست، به امیرمؤمنان (ع) نسبت داده شده و گفته اند که به خط آن حضرت است این قرآن به خط کوفی کهن نوشته شده و در آخر آن آمده که آن را علی بن ابوطالب به سال چهلم هجری نوشته است.
استاد ابوعبداللّه زنجانی می گوید: «من ماه ذوحجه سال 1353 در کتاب خانه علوی در نجف مصحفی را به خط کوفی دیدم که در پایان آن نوشته شده بود: «کتبه علی بن ابی طالب فی سنة اربعین من الهجرة» و به علت تشابه بین «ابی» و «ابو» دررسم الخط کوفی، گمان می رود که «کتبه علی بن ابوطالب» می باشد.[3]
در موزه مسجد امام حسین در قاهره نیز مصحفی است که گفته می شودعلی بن ابی طالب (ع) آن را به خط خود نوشته است این قرآن به خط کوفی کهن است استاد زرقانی درباره این مصحف گفته: (ممکن است نویسنده آن علی (ع) بوده و یابه امر او در کوفه کتابت شده است).
ابن بطوطه می گوید: «در مسجد امیرالمؤمنین علی (ع) در بصره مصحفی که عثمان در هنگام کشته شدن آن را قرائت می کرد، موجود است و آثار خون او برورقی که در آن آیه «فسیکفیکهم اللّه و هو السمیع العلیم»[4] نوشته شده باقی است»[5] که البته بعید است.
سمهودی از محرز بن ثابت نقل کرده است که او گفت: «به من خبر رسید که مصحف عثمان به دست خالدبن عمرو بن عثمان رسید وقتی که مهدی (عباسی) به حکومت رسید، آن مصحف را به مدینه فرستاد و آن همان قرآنی است که امروز درمدینه خوانده می شود با رسیدن آن مصحف به مدینه مصحف حجاج که در درون صندوقی در پایین منبر قرار داشت، کنار گذاشته شد.
ابن زباله گفته است: مالک بن انس به من گفت: حجاج به شهرهای مهم مصحف هایی را فرستاده بود به مدینه هم مصحفی بزرگ فرستاد این مصحف درصندوقی که در طرف راست ستونی که نشانه مقام پیامبر(ص) است، قرار داشت و روزهای پنجشنبه و جمعه صندوق باز می شد پس از آن که مهدی عباسی مصحف با ارزشی به مدینه فرستاده و در صندوق گذاشته شد، مصحف حجاج برداشته شد».
سمهودی می گوید: «در مورد این مصحفی که امروز در قبه ای در وسط مسجداست و منسوب به عثمان می باشد، کسی چیزی نگفته است».
ابن نجار اولین کسی است که شرح حال مصحف های مساجد را نوشته است، اومی گوید: مصحف های اولیه به مرور زمان کهنه شده است و اوراق آن ها متفرق گردیده و چیزی از آن ها باقی نمانده است».[6]
[1]. کوفه در آن روز مرکز علم و درس و بحث معارف اسلامی در سطح جهانی بود.
[2]. الکامل فی التاریخ، ج3، ص 111.
[3]. بقره2: 196.
[4]. مصاحف سجستانی، ص 14 ـ 11.
[5]. فتح الباری، ج9، ص 15.
[6]. الاتقان، ج1، ص 59 مصاحف سجستانی، ص 21.
[7]. طبقات ابن سعد، ج3، ص 62 مصاحف سجستانی، ص 25.
[8]. فتح الباری، ج9، ص 16.
[9]. الکامل فی التاریخ، ج3، ص 111.
[10]. صحیح بخاری، ج6، ص 225 مصاحف سجستانی، ص 20 ـ 19 الکامل فی التاریخ، ج3، ص 111.
[11]. الکامل فی التاریخ، ج3، ص 111.
[12]. الاتقان، ج1، ص 59 مصاحف سجستانی، ص 21.
[13]. صحیح بخاری، ج6، ص 226.
[14]. فتح الباری، ج9، ص 17 مصاحف سجستانی، ص 15.
[15]. مصاحف سجستانی، ص 25.
[16]. ارشاد الساری، ج7، ص 449.
[17]. مصاحف سجستانی، ص 33.
[18]. همان و رجوع کنید به: طبقات ابن سعد، ج3، قسمت 2، ص 62.

[19]. مصاحف سجستانی، ص 30.




[1]. فتح الباری، ج9، ص 16.
[2]. فتح الباری، ج9، ص 16 طبقات ابن سعد، ج3، قسمت 2، ص 62 ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب فی اسما الرجال، ج1، ص 187.
[3]. فتح الباری، ج9، ص 15.
[4]. الاتقان، ج1، ص 59.
[5]. ابن الجزری، النشر فی القراات العشر، ج1، ص 8.
[6]. تفسیر طبری ج27 ص 104 تفسیر طبرسی ج9 ص 218.
[7]. وسایل الشیعة، ج4، ابواب قراة القرآن.
[8]. بحارالانوار، ج92، ص 42 ـ 41.
[9]. طبقات ابن سعد، ج3، ص 270.
[10]. این که می گویند این واقعه در سال دوم یا سوم خلافت عثمان اتفاق افتاده از این نظر است که در تاریخ آغازخلافت عثمان اختلاف هست برخی گفته اند که در دهه آخر ذی الحجه سال 23 مردم با عثمان بیعت کردند که در این صورت تشکیل کمیته در آغاز سال سوم خلافت عثمان خواهد بود قولی دیگر حاکی است که در دهه اول محرم سال 24 با عثمان بیعت شده است که در این صورت تشکیل کمیته در اواخر سال دوم خلافت عثمان خواهد بود(ر ک: تاریخ طبری، ج3، ص 304 و ج4، ص 242).
[11]. فتح الباری، ج9، ص 15.
[12]. الکامل فی التاریخ، ج3، ص 111 الفتوحات الاسلامیة، ج1، ص 175.
[13]. تاریخ طبری، ج4، ص 247 ـ 246.
[14]. فتح الباری، ج9، ص 14 ـ 13.
[15]. تاریخ طبری، ج4، ص 155.
[16]. همان ص 271 ـ 269.
[17]. همان، ص 330 و 365.
[18]. ذهبی، میزان الاعتدال، ج2، ص 84 و رجوع کنیدبه: طبقات ابن سعد، ج3، قسمت 2، ص 62.
[19]. فتح الباری، ج9، ص 14 ـ 13.
[20]. تاریخ طبری، ج4، ص 251.
[21]. مصاحف سجستانی، ص 24.
[22]. تاریخ طبری، ج4، ص 114.
[23]. صحیح بخاری، ج6، ص 226.
[24]. تاریخ یعقوبی، ج2، ص 160 ـ 159.


[1]. تهذیب التهذیب، ج1، ص 187 طبقات ابن سعد، ج3، قسمت 2، ص 62.
[2]. مصاحف سجستانی، ص 9 صحیح بخاری، ج6، ص 226.
[3]. مصاحف سجستانی، ص 24.
[4]. همان، ص 25.
[5]. همان، ص 21.
[6]. همان، ص 30.
[7]. بقره: 2: 259.
[8]. روم30: 30.
[9]. طارق 86: 17 ر ک: الاتقان، ج1، ص 183.
[10]. مصاحف سجستانی، ص 35.
[11]. همان، ص 49 ـ 39.
[12]. همان، ص 33 ـ 32.
[13]. همان، ص 34.
[14]. تاریخ یعقوبی، ج2، ص 160.
[15]. مناهل العرفان، ج1، ص 397 ـ 396.
[16]. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج2، ص 469.
[17]. مسالک الابصار فی ممالک الامصار، ج1، ص 195.
[18]. فضائل القرآن، ص 49.
[19]. رحله ابن بطوطه، ج1، ص 54.
[20]. احمد بن علی مقریزی، الخطط، ج5، ص 279.
[21]. صبحی صالح، مباحث فی علوم القرآن، پاورقی، ص 89.

[1]. مائده5: 54.
[2]. مناهل العرفان، ج1، ص 398 ـ 397.
[3]. تاریخ القرآن، ص 46.
[4]. بقره2: 137.
[5]. رحله ابن بطوطه، ج1، ص 116.
[6]. سمهودی، وفا الوفا باخبار دارالمصطفی، ج2، ص 668 ـ 667




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد