علوم قرآنی

وبلاگ علوم قرآنی

علوم قرآنی

وبلاگ علوم قرآنی

مصونیت قرآن از تحریف

شبهه تحریف قرآن، از دیر زمان مطرح بوده و پیوسته مورد انکار و رد علما ومحققین بزرگ اسلام بوده است منشا این شبهه روایاتی است که در کتب حدیث اهل سنت و شیعه درج شده است و به ظاهر تحریف کلام اللّه را می رساند این روایات غالبا قابل تاویل می باشد، و در صورت عدم امکان تاویل، کنار گذاشته می شوند بررسی شبهه تحریف به دلیل ارتباط با حجیت ظواهر قرآن اهمیت دارد، از این رو لازم است این مساله از ریشه مورد ارزیابی قرار گیرد و صحت و سقم این روایات معلوم شود این بحث در سه بخش مطرح می شود: دلایل نفی تحریف، آرای علمای بزرگ اسلام در این باره و بررسی روایات منقول از اهل سنت و شیعه.

شبهه تحریف قرآن، از دیر زمان مطرح بوده و پیوسته مورد انکار و رد علما ومحققین بزرگ اسلام بوده است منشا این شبهه روایاتی است که در کتب حدیث اهل سنت و شیعه درج شده است و به ظاهر تحریف کلام اللّه را می رساند این روایات غالبا قابل تاویل می باشد، و در صورت عدم امکان تاویل، کنار گذاشته می شوند بررسی شبهه تحریف به دلیل ارتباط با حجیت ظواهر قرآن اهمیت دارد، از این رو لازم است این مساله از ریشه مورد ارزیابی قرار گیرد و صحت و سقم این روایات معلوم شود این بحث در سه بخش مطرح می شود: دلایل نفی تحریف، آرای علمای بزرگ اسلام در این باره و بررسی روایات منقول از اهل سنت و شیعه.
تحریف در لغت
تحریف از ریشه «حرف» به معنای کناره می باشد در سوره حج می خوانیم: «و من الناس من یعبد اللّه علی حرف فان اصابه خیر اطمان به و ان اصابته فتنه انقلب علی وجهه[1]، و بعضی از مردم خدا را در کناره می پرستند (یعنی تنها با زبان نیایش می کنند و ایمان قلبیشان ضعیف است) پس اگر (دنیا به آنان رو کند و نفع و) خیری به آنان برسد بدان اطمینان می یابند، اما اگر ناگواری برای امتحان به آنان برسد، دگرگون می شوند (و به کفر رو می آورند) ».
زمخشری در تفسیر این آیه می گوید: «ای علی طرف من الدین لا فی وسطه وقلبه، اینان پیوسته بر کناره دین قرار دارند، نه در وسط و قلب دین این بر اثراضطراب و تزلزل آنان در دین است و بدین لحاظ هیچ گاه آرامش خاطر ندارند، همانند کسی که بر کناره لشکر حرکت می کند تا هرگاه پیروزی و غنیمت نصیب گردید، پابرجا و با دیگران سهیم باشد و اگر شکست فرا رسید پا به فرار گذارده، راه نجات خود را پی بگیرد».[2]
تحریف کلام، کناره زدن از مسیر طبیعی آن است مسیر طبیعی الفاظ و عبارت هاهمان افاده معانی حقیقی و مراد واقعی آن هاست و در صورت انحراف از آن معانی، تحریف تحقق می یابد لذا تحریف کلام را چنین وصف نموده اند: «تفسیره علی غیروجهه، تفسیرنمودن آن بر خلاف آن چه ظاهر آن است» این گونه تفسیر نوعی تاویل نارواست، یعنی دگرگون ساختن کلام و برگرداندن آن به سوی دیگر است این گونه تحریف را تحریف معنوی گویند، زیرا در واقع، تحریف معنوی، دلالت لفظ رادگرگون می سازد و از مسیر خود منحرف می کند.
در قرآن هر کجا واژه تحریف آمده همین معنا (تحریف معنوی) اراده شده است طبرسی در تفسیرآیه «یحرفون الکلم عن مواضعه» [3] می گوید: «ای یفسرونه علی غیر ما انزل و هو سؤ التاویل[4]، آن را بر خلاف آن چه خداونداراده کرده تفسیر می کنند و آن بد تاویل کردن است» زمخشری در تفسیر آیه می گوید: «ای یمیلونها عن مواضعها[5]، لفظ را از موضع خود منحرف ساخته اند»، زیرا اگر لفظ طبق معنای واقعی ـ که ظاهر لفظ برآن دلالت دارد ـ تفسیر وتبیین نگردد، هرآینه از موضع اصلی خود منحرف شده است.
شعرانی ـ در حاشیه مجمع البیان ـ می گوید: «مواضع لفظ همان معانی لفظ است، زیرا هر لفظ برای معنایی خاص وضع شده و اگر از آن موضع زایل گردد و به معنای دیگر، که خواسته لفظ نباشد، تفسیر شود، هرآینه آن لفظ از موضع خود منحرف شده است» زمخشری در این باره می گوید: «الفاظ مواضعی دارند که شایسته آن هااست و آن عبارت است از معانی که موضوع له الفاظ می باشد و سزاوار است الفاظدر همان معانی استعمال شوند، لذا اگر از آن معانی دور شوند، وامانده و غریب خواهند بود» [6] از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: «آنان که کتاب خدارا پشت سر انداخته کسانی هستند که حروف و الفاظ آن را استوار داشته و حدود واحکام آن را تحریف کرده اند» [7]، یعنی به گونه دیگر تفسیر و تاویل نموده اند.
تحریف در اصطلاح
تحریف در اصطلاح به هفت معنا آمده است:
1. تحریف در دلالت کلام یعنی تفسیر و تاویل ناروا، به گونه ای که لغت با تفسیرهم آهنگ نبوده و وضع و قرینه ای برآن دلالت نداشته، صرفا طبق دل خواه تفسیر وتاویل گردیده باشد این گونه تاویل غیر مستند را تاویل باطل و تفسیر به رای می شمرند پیامبر اکرم فرموده است: «من فسر القرآن برایه فلیتبوا مقعده من النار[8]، هر کسی قرآن را به دل خواه خود تفسیر کند، باید جای گاه خود را درآتش مشخص سازد».
2. ثبت آیه یا سوره در مصحف برخلاف ترتیب نزول: درباره سوره ها این گونه جابه جایی صورت گرفته است، ولی در آیات احتمال آن بسیار ضعیف است.
3. اختلاف قرائت که بر خلاف قرائت مشهور باشد: این کار از صدر اول تا قرن هاادامه داشته است و کسانی از قرا بر خلاف قرائت معروف قرائت می کرده اند.
4. اختلاف در لهجه: هر یک از قبایل عرب لهجه مخصوص به خود داشتند و برخلاف لهجه قریش قرآن را تلاوت می کردند، در حالی که قرآن به لهجه قریش نازل شده بود، البته پیامبر اکرم این اختلاف لهجه ها را اجازه فرمود حدیث «نزل القرآن علی سبعه احرف» ناظر به اختلاف لهجه هاست.
5. تبدیل کلمات: یعنی لفظی را از قرآن برداشتن و مرادف آن را جای گزین کردن گویند عبداللّه بن مسعود تعویض کلمات را جایز می دانست به شرط آن که به اصل معنا صدمه وارد نکند لذا کلمه های سخت و دشوار قرآن را به کلمات سهل وآسان تر مبدل می کرد.
6. افزودن بر قرآن: از ابن مسعود روایت شده است که برخی کلمات را به عنوان تفسیر در خلال آیه می آورد تا مراد آیه را روشن تر سازد، چنان که در آیه تبلیغ، جمله «ان علیا مولی المؤمنین» را زیاد نموده و آیه را چنین می خواند: «یا ایها الرسول بلغ ماانزل الیک من ربک ـ ان علیا مولی المؤمنین ـ و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» [9] ونیز عجارده (برخی از خوارج که اتباع ابن عجردند) گمان داشتند که سوره یوسف در قرآن افزوده شده است.[10]
7 کاستن از قرآن: برخی گمان برده اند قرآن بیش از اندازه موجود بوده است و ازروی سهو و اشتباه و یا عمدا از آن کاسته شده است بیش تر بحث پیرامون مساله تحریف در همین جاست آیا از قرآن چیزی کم شده است یا نه؟
به دلیل برخی روایات اهل سنت ـ که «حشویه» [11] آن را روایت کرده اند و نیز روایاتی ازشیعه ـ که «اخباریون» [12] به آن دامن زده اند ـ مساله کاستن از قرآن مطرح شده است، ولی این موضوع مورد اجماع امت است که هرگز بر قرآن چیزی افزوده نشده است.


[1]. حج22: 11.
[2]. الکشاف، ج 2، ص 142.
[3]. مائده5: 13 و نسا4: 46.
[4]. ر ک: تفسیر طبرسی، ج 2، ص 173.
[5]. الکشاف، ج 1، ص 516.
[6]. ر ک: محمدهادی معرفت، صیانه القرآن من التحریف، ص 15.
[7]. کافی، ج 8، ص 53، شماره 16.
[8]. غوالی اللئالی، ج 4، ص 104، شماره 154.
[9]. مائده5: 67.
[10]. عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل، ج 1، ص 128.
[11]. از این جهت حشویه نامیده شدند که هرچه از احادیث به دست می آوردند در درون انبان های خودمی ریختند حشو یعنی درون ابن جوزی می گوید: «شیوه آنان چنین بود که احادیث خود را رواج دهند گرچه انباشته از بیهوده ها باشد و این کار ایشان بسیار قبیح می نمود، زیرا پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «هر کس حدیثی از من نقل کند که می داند دروغ است، پس او خود یک دروغ پرداز است» (الموضوعات، ج 1، ص 240).
[12]. اخباریون در گذشته به کسانی گفته می شد که بیش تر به جمع اخبار تاریخی می پرداختند، ولی از سده یازدهم تا کنون به آن دسته از محدثین گفته می شود که در جمع روایات کمال تساهل را به خرج داده اند، رطب و یابس را در هم می ریزند و از هر کس هر چیزی را روایت می کنند (ر ک: صیانه القرآن من التحریف، ص 109و ص 157 به بعد).
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد