علوم قرآنی

وبلاگ علوم قرآنی

علوم قرآنی

وبلاگ علوم قرآنی

آغاز و مدت نزول

آغاز نزول قرآن در ماه مبارک رمضان و در شب قدر صورت گرفت:
«شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان»[1]، «انا انزلناه فی لیله مبارکه انا کنا منذرین، فیها یفرق کل امر حکیم»[2]، «انا انزلناه فی لیله القدر».[3]
شب قدر ـ نزد امامیه ـ میان دو شب مردد است: شب 21 و 23 ماه مبارک رمضان شیخ کلینی از حسان بن مهران روایت کرده است گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: شب قدر کدام است ؟


فرمود: «آن را در یکی از دو شب 21 و 23 جستجوکن» زراره از امام صادق (ع) روایت کرده فرمود: «شب 19 شب تقدیر است، شب 21 شب تعیین و شب 23 شب ختم و امضای امر است»[4] شیخ صدوق می گوید: «مشایخ ما اتفاق نظر دارند که لیلة القدر، شب 23 ماه رمضان است»[5] این شب را «لیلة الجهنی» نیز گویند به شرحی که در حدیث ابوحمزه ثمالی آمده است.[6]
سه سال تاخیر نزول . آغاز وحی رسالی (بعثت) در 27 ماه رجب، 13 سال پیش از هجرت (609میلادی) بود[7]، ولی نزول قرآن به عنوان کتاب آسمانی، سه سال تاخیر داشت این سه سال را به نام «فترت»[8] می خوانند پیامبر(ص) در این مدت دعوت خود را سری انجام می داد تا آیه «فاصدع بما تؤمر»[9] نازل شد و دستور اعلان دعوت را دریافت کرد[10] ابو عبداللّه زنجانی گوید: «پس از نزول آیه «اقراباسم ربک الذی خلق»[11] تا مدت سه سال قرآن نازل نشد و این مدت را فترت وحی می نامند، سپس قرآن به صورت تدریجی نازل گردید که مورد اعتراض مشرکین قرار گرفت»[12] چنان که در آیه «لولا نزل علیه القرآن جملة واحدة»[13] به آن اشارت رفت .
مدت نزول
مدت نزول تدریجی قرآن بیست سال است نزول قرآن سه سال بعد از بعثت آغاز و تا آخرین سال حیات پیامبر(ص) ادامه داشت ابوجعفر محمدبن یعقوب کلینی رازی (متوفای 328) حدیثی آورده است که حفص بن غیاث ازامام جعفرصادق (ع) می پرسد: با آن که نزول قرآن در مدت 20 سال بوده، چراخداوند فرموده است: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»[14] محمدبن مسعودعیاشی سمرقندی (متوفای 320) از ابراهیم بن عمر صنعانی نقل می کند که به حضرت امام صادق (ع) عرض کرد: چگونه قرآن در ماه رمضان نازل گردیده با آن که در مدت بیست سال نازل شده است؟[15]
علی بن ابراهیم قمی می گوید: از امام صادق (ع) سؤال شد: چگونه قرآن در ماه رمضان نازل گردید، با آن که در طول بیست سال نازل شده است ؟[16]
امام صادق (ع) در روایات مذکور تصریح فرمودند: «ثم نزل فی طول عشرین عاما» که ابن بابویه صدوق[17] وعلامه مجلسی[18] و سید عبداللّه شبر[19] و دیگران این نظر رابرگزیده اند.[20]
سعیدبن مسیب، (متوفای 95)، از بزرگان تابعین و از فقهای سبعه مدینه، می گوید: قرآن بر پیامبر اسلام (ص) در سن 43 سالگی نازل شد[21] و این غیر ازبعثت است که به اتفاق امت در سن 40 سالگی بوده است واحدی نیشابوری ازعامر بن شراحیل شعبی، از فقها و ادبای تابعین (20 ـ 109)، نقل می کند که گفته است: «مدت نزول قرآن حدودا بیست سال بوده است»[22]، و نیزامام احمدبن حنبل از وی نقل می کند که گفته است: «نبوت پیامبر(ص) در سن چهل سالگی بوده است و پس از سه سال، قرآن در مدت بیست سال نازل شده» وابوالفدا، معروف به ابن کثیر می گوید: «سند این نقل کاملا صحیح است»[23] ابوجعفر طبری از عکرمه روایت کرده که ابن عباس گفته است: «نزول قرآن، از آغاز تا پایان، بیست سال به طول انجامید»[24] ابوالفدا اسماعیل بن کثیر دمشقی (متوفای 774) از محمدبن اسماعیل بخاری حدیثی می آورد که ابن عباس و عایشه گفتند: «قرآن به مدت ده سال در مکه و ده سال درمدینه نازل شد» و نیز از ابوعبید قاسم بن سلام روایت بیست سال نزول قرآن را آورده و در پایان گفته است: «هذا اسناد صحیح».[25] در این جا سه پرسش مطرح می شود:
چگونه نزول قرآن یا آغاز نزول آن در شب قدر بوده است در حالی که بعثت پیامبر در 27 رجب با پنج آیه از اول سوره علق آغاز شد؟
چگونه نزول قرآن در شب قدر انجام گرفته است در حالی که قرآن در مدت بیست سال، نجوما یعنی هر چند آیه و در مناسبت های مختلف و پیش آمدهای گوناگون، نازل شده است ؟
کدام آیات یا سوره برای نخستین بار بر پیامبر نازل شده است ؟
اگر اولین آیات یااولین سوره، سوره علق و پنج آیه از ابتدای آن است، چرا به سوره حمد«فاتحة الکتاب» می گویند؟
جواب پرسش اول و سوم روشن است زیرا نزول قرآن، چنان که اشاره شد، سه سال پس از بعثت انجام گرفته است در سه سال اول بعثت، دعوت به گونه سری انجام می گرفت و هنوز برای اسلام کتابی نازل نشده بود تا آن که آیه «فاصدع بماتؤمر»[26] نازل گردید و پیامبر(ص) به اعلام علنی دعوت ماموریت یافت ونزول قرآن آغاز شد[27] اما چرا به سوره حمد «فاتحة الکتاب» می گویند، اگر این نام را در زمان حیات پیامبر(ص) برآن سوره اطلاق کرده باشند[28]، بدین دلیل است که اولین سوره کاملی است که بر پیامبر نازل شده است در برخی روایات آمده است که همان روز اول بعثت، جبرئیل نماز و وضو را طبق آیین اسلام به پیامبرتعلیم نمود، زیرا «لاصلاة الا بفاتحة الکتاب»، بنابراین سوره مذکور به طور کامل نازل شد.[29]
در مورد پرسش دوم: یعنی نزول قرآن در شب قدر و تعارض آن با نزول تدریجی، گفت وگو بسیار است و آرای مختلف در این زمینه عرضه شده است که خلاصه ای از آن را در ذیل می آوریم:
نظر اول: آغاز نزول قرآن در شب قدر بوده است، چنان که از ظاهر آیه «شهررمضان الذی انزل فیه القرآن»[30] به دست می آید بیش تر محققین این رای رابرگزیده اند زیرا معاصرین نزول آیه از واژه قرآن، قرآن کامل را نمی فهمیدند بر اساس این نظر آیه مذکور ابتدای نزول را می رساند ازاین رو بیش تر مفسرین آیه شریفه را این گونه تفسیر کرده­اند:
«ای بد نزول القرآن فیه»[31] مگر کسانی که متعبد به ظاهر روایاتند[32] روایات درباره تفسیر قرآن، حجیت تعبدیه ندارند، زیرا تعبددر مورد عمل است، نه در مورد عقیده و درک مخصوصا اگر روایات با ظاهر لفظمخالف بوده و نیاز به تاویل داشته باشند به علاوه این قرآن با الفاظ و عبارات وخصوصیاتش نمی تواند یک جا و در یک شب نازل شده باشد، مگر آن که به تاویل دست بزنیم مثلا در قرآن از گذشته ای خبر می دهد که نسبت به اولین شب قدر، آینده دور محسوب می شود برای مثال: «و لقد نصرکم اللّه ببدر و انتم اذلة[33]، خداوند شما را در (جنگ) بدر یاری کرد (و بر دشمنان خطرناک پیروز ساخت) در حالی که شما (نسبت به آنان) ناتوان بودید».
«لقد نصرکم اللّه فی مواطن کثیرة و یوم حنین اذ اعجبتکم کثرتکم فلم تغن عنکم شیئا وضاقت علیکم الارض بما رحبت ثم ولیتم مدبرین ثم انزل اللّه سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و انزل جنودا لم تروها[34]، خداوند شما را در جاهای زیادی یاری کرد (و بر دشمن پیروز شدید) و (نیز) در روز حنین آن هنگام که فزونی جمعیتتان شما را مغرور ساخت، ولی (این فزونی جمعیت) هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شد سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نمودید آن گاه خداوند سکینه (آرامش) خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرود آورد، و سپاهیانی فرو فرستاد که آن ها را نمی دیدید».
«الا تنصروه فقد نصره اللّه اذ اخرجه الذین کفروا ثانی اثنین اذ هما فی الغار اذ یقول لصاحبه لا تحزن ان اللّه معنا فانزل اللّه سکینته علیه و ایده بجنود لم تروها و جعل کلمة الذین کفروا السفلی و کلمة اللّه هی العلیا و اللّه عزیز حکیم[35]، اگر او را یاری نکنید قطعاخدا او را یاری کرد (و در مشکل ترین لحظه ها او را تنها نگذاشت) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالی که دومین نفر بود (و یک نفر بیش ترهم راه نداشت) در آن هنگام که آن دو در غار بودند وقتی به هم راه خود می گفت: غم مخور، خدا با ماست، در این موقع خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فروفرستاد و او را با سپاهیانی که آن ها را نمی دیدید تقویت نمود و گفتار (و هدف) کافران را پست تر گردانید (و آنان را با شکست مواجه ساخت) و سخن خدا (و آیین او) برتر (و پیروز) است و خداوند عزیز و حکیم است».
«عفا اللّه عنک لم اذنت لهم حتی یتبین لک الذین صدقوا و تعلم الکاذبین[36]، خداوند تو را بخشید چرا پیش از آن که راست گویان و دروغ گویان را بشناسی به آنان اجازه دادی ؟ (خوب بود صبر می کردی تا هر دو گروه خود را نشان دهند)».
«فرح المخلفون بمقعدهم خلاف رسول اللّه و کرهوا ان یجاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل اللّه و قالوا لا تنفروا فی الحر[37]، برجای ماندگان (از جنگ تبوک) از مخالفت با رسول خدا خوشنود بودند و کراهت داشتند که با اموال و جان های خود در راه خدا جهاد کنند و (به یک دیگر و به مؤمنان) گفتند: در این گرما (به سوی میدان) بسیج نشوید.
«و جا المعذرون من الا عراب لیؤذن لهم و قعد الذین کذبوا اللّه و رسوله[38]، وعذر خواهان از اعراب (نزد تو) آمدند که به آنان اجازه (ترک جهاد) داده شود و آنان که به خدا و پیامبرش دروغ گفتند بدون هیچ عذری در خانه خود نشستند».

«و الذین اتخذوا مسجدا ضرارا و کفرا و تفریقا بین المؤمنین و ارصادا لمن حارب اللّه ورسوله من قبل[39]،


گروهی دیگر از آنان، کسانی هستند که مسجدی ساختندبرای زیان (به مسلمانان) و (تقویت) کفر و تفرقه افکنی میان مؤمنان و کمین گاهی برای کسی که با خدا و پیامبرش به جنگ برخاسته بود».«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر وما بدلوا تبدیلا[1]، در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدابستند صادقانه ایستاده اند بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و برخی دیگر در (همین) انتظارند، و هرگز تغییر و تبدیلی در عهدو پیمان خود ندادند».

«قد سمع اللّه قول التی تجادلک فی زوجها و تشتکی الی اللّه و اللّه یسمع تحاورکما[2]، خداوند سخن زنی را که درباره شوهرش با تو گفتگو و به خدا شکایت می کرد شنید (و تقاضای او را اجابت کرد)، خداوند گفتگوی شما را با هم (و اصرار آن زن را درباره حل مشکلش) می شنید».
این قبیل آیات در قرآن بسیار است که از گذشته خبر می دهد و اگر نزول آن درشب قدر (اولین شب قدر) بوده باشد، باید به صورت مستقبل (آینده دور)بیایدوگرنه سخن، از حالت صدق و ظاهر حقیقت به دور خواهد بود.
علاوه بر استدلال مذکور، در قرآن آیات ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید، مبهم و مبین بسیار است در حالی که مقتضای ناسخ بودن، تاخیر زمانی آیات ناسخ از منسوخ است هم چنین بقیه تقییدات و مخصوصا بیان مبهمات که لازمه طبیعی و عادی آن وجود فاصله زمانی است پس هرگز معقول نیست که قرآن موجود یک جا نازل شده باشد و نیز خود آیه «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»[3] و آیات مشابه از گذشته حکایت دارند، به گونه ای که شامل خود این آیات نمی شوند پس این آیات از چیز دیگر، جز خود خبر می دهند و آن شروع نزول قرآن است توضیح این که این آیات خود جز قرآنند و اگر از تمامی قرآن خبرمی دادند که در شب قدر نازل شده از خود نیز خبر داده اند پس لازمه آن، این است که این آیات نیز در شب قدر نازل شده باشند و بایستی بدین صورت گفته شود: «الذی ینزل» یا «انا ننزله» تا این که حکایت از زمان حال باشد، ولی این آیات از غیرخود خبر می دهند و این نیست جز آن که بگوییم منظور از نزول در شب قدر، آغازنزول بوده است نه این که همه قرآن یک جا در این شب نازل شده باشد. شیخ مفید درباره گفتار صدوق که برای قرآن دو نزول فرض کرده است: دفعی وتدریجی که نظر پنجم است می گوید: «منشا آن چه شیخ ابوجعفر صدوق برگزیده خبر واحدی است که نه موجب علم می شود تا آن را باور کرد، و نه موجب عمل می گردد تا آن را تعبدا پذیرفت به علاوه نزول قرآن در حالات گوناگون و در مناسبت های مختلف که اسباب نزول خوانده می شود، خود شاهدی است بر نپذیرفتن ظاهر آن خبر، زیرا قرآن درباره جریاناتی سخن می گوید که پیش از حدوث آن مفهومی ندارد و نمی تواند حقیقت باشد، جز آن که همان موقع نازل شده باشد مثلا قرآن از گفته منافقین خبر می دهد: «و قالوا قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بکفرهم فقلیلا ما یؤمنون»[4] و یا گفتار مشرکان رانقل می کند «و قالوا لو شا الرحمان ما عبدناهم مالهم بذلک من علم»[5] این گونه خبرها از گذشته است، نمی شود پیش از زمان وقوع صادر شود در قرآن نظایر چنین اخبار فراوان است.[6]
سید مرتضی علم الهدی نیز می گوید: «اگر شیخ ابوجعفر صدوق در این که قرآن یک جا نازل شده است بر روایات تکیه کرده باشد، آن ها نه موجب علم اند و نه مایه یقین و در مقابل آن ها روایات بسیاری است که خلاف آن را ثابت می کند و قرآن رانازل شده در مناسبت های مختلف می داند برخی در مکه و برخی در مدینه و احیاناحضرت رسول در پیش آمدهایی منتظر می ماند تا آیه یا آیاتی نازل شود، این قبیل آیات در قرآن بسیار است به علاوه خود قرآن صریحا دلالت دارد که به طور پراکنده نازل شده است: «و قال الذین کفروا لو لا نزل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت به فؤادک و رتلناه ترتیلا»[7] آیه «کذلک لنثبت» نشان می دهد که قرآن به طور پراکنده نازل شده است تا موجب استواری قلب پیامبر گردد».[8]
نظر دوم: گروهی معتقدند که در شب قدر هر سال، آن اندازه از قرآن که نیاز سال بود یک جا بر پیامبر(ص) نازل می شد، سپس همان آیات تدریجا در ضمن سال، برحسب مناسبت ها و پیش آمدها نازل می گردیده است بر این فرض، مقصود از شهررمضان ـ که قرآن در آن نازل شده است ـ و هم چنین لیلة القدر، یک رمضان و یک لیلة القدر نیست، بلکه همه ماه های رمضان و همه شب های قدر هر سال منظوراست یعنی نوع مقصود است نه شخص این نظر را به ابن جریج، عبدالملک بن عبدالعزیزبن جریج (متوفای 150) نسبت داده اند و برخی دیگر ازدانش مندان نیز با آن موافقند[9] این نظر با ظاهر تعبیر قرآن ـ چنان که گذشت منافات دارد و تمام اعتراضاتی که بر نظر پنجم وارد است بر این نظر نیز واردمی باشد.
نظر سوم: مقصود از «انزل فیه القرآن» انزل فی شانه یا فی فضله القرآن است سفیان بن عیینه (متوفای 198) می گوید: «معنی الایة: انزل فی فضله القرآن» ضحاک بن مزاحم (متوفای 106) می گوید: «انزل صومه فی القرآن» برخی دیگر نیزآن را پذیرفته اند[10] البته این احتمال با آیه «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»[11] در سوره بقره ممکن است سازگار باشد، اما با آیات سوره دخان وقدر سازگار نمی سازد.
نظر چهارم: بیش تر آیات قرآن در ماه مبارک رمضان نازل شده است که برخی علما مانند سید قطب آن را به صورت احتمال آورده اند[12]، ولی هیچ نشانه ای برای اثبات این نظر در دست نیست به علاوه این نظر مخصوص آیه سوره بقره است و شامل دو سوره قدر و دخان که می گوید ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم، نمی شود.
بنابراین سه نظر اخیر قابل پذیرش نیستند عمده نظر اول و نظر پنجم است.
نظر پنجم: گروهی معتقدند که قرآن دو نزول داشته است: دفعی و تدریجی درشب قدر همه قرآن یک جا بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده، سپس در طول مدت نبوت دوباره به تدریج نازل گردیده است این نظر شاید مشهورترین نظر نزد اهل حدیث باشد و منشا آن روایاتی است که این تفصیل در آن ها آمده است برخی به ظاهرروایات اخذ کرده و برخی با تاویل، آن را پذیرفته اند جلال الدین سیوطی می گوید: «صحیح ترین و مشهورترین اقوال همین قول است و روایات بسیار برآن دلالت دارد» از ابن عباس روایت کرده اند: «انزل القرآن لیلة القدر جملة واحدة الی السماالدنیا و وضع فی بیت العزة ثم انزل نجوما علی النبی (ص) فی عشرین سنة».[13]
طبق روایات اهل سنت قرآن یک جا از عرش بر آسمان اول (پایین ترین آسمان ها) نازل گردید، آن گاه در جای گاهی به نام «بیت العزة» به ودیعت نهاده شد، ولی در روایات شیعه آمده است که قرآن از عرش بر آسمان چهارم فرود آمد و در«بیت معمور» نهاده شد صدوق آن را جز عقاید امامیه دانسته است: «نزل القرآن فی شهر رمضان فی لیلة القدر جملة واحدة الی البیت المعمور فی السما الرابعة ثم نزل من البیت المعمور فی مدة عشرین سنة و ان اللّه ـ عزوجل ـ اعطی نبیه العلم جملة»[14] اگرچه اهل ظاهر، به ظاهر این روایات بسنده کرده، آن را همین گونه پذیرفته اند، ولی اهل تحقیق به دلیل اشکالات زیر آن روایات را تاویل برده اند:
حکمت و مصلحت نزول قرآن از عرش به آسمان اول یا چهارم و قرار دادن آن دربیت العزة یا بیت معمور چیست؟
چه حکمتی در این نقل مکان نهفته است ؟
به علاوه این نزول چه سودی برای مردم یا برای پیامبر(ص) دارد که خداوند آن را باعظمت یاد می کند؟
آن چه از قرآن خواندنی است همان آیات و سوره و معانی ومفاهیم راه گشاست آیا آمدن آن در شب قدر در آسمان اول یا چهارم کسب فضیلتی است و توفیقی برای مردم ایجاد می کند؟
فخر رازی در جواب این پرسش ها گفته است: «شاید تسهیل امر مورد نظربوده است تا در موقع نیاز به نزول آیه یا سوره، جبرئیل بتواند فورا از نزدیک ترین جا، آیه مورد نیاز را بر پیامبر(ص) فرود آورد»[15] ولی این جواب، متناسب با مقام علمی فخر رازی نیست، زیرا در ملا اعلی (ماورا الطبیعه) قرب و بعد مکانی وجود ندارد.
در زمینه نزول دفعی و تدریجی قرآن، بزرگان توجیهاتی دارند که بیش تر جنبه تاویل احادیث یاد شده را دارد که در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود:
1. مقصود از نزول دفعی قرآن بر پیامبر اکرم (ص) در شب قدر، آگاهی دادن پیامبربه محتوای کلی قرآن است این تاویل در کلام شیخ صدوق آمده است او می گوید: «وان اللّه اعطی نبیه العلم جملة»، یعنی قرآن با بیان الفاظ و عبارات در آن شب برپیامبر نازل نشده است، بلکه صرفا علم به آن را به او عطا کردند و پیامبر اجمالا برمحتوای قرآن آگاهی یافت.
2. فیض کاشانی بیت معمور را قلب پیامبر دانسته است، زیرا قلب آن بزرگوار خانه معمور خداست که در آسمان (رتبه) چهارم جهان ماده قرار دارد پیامبر، مراتب جماد و نبات و حیوان را پشت سر گذارده و به اوج مرتبه چهارم یعنی جهان انسانیت نایل گشته است آن گاه قرآن در مدت بیست سال، از قلب پیامبر اکرم(ص) به لسان شریفش، هرگاه که جبرئیل مقداری از آن را نازل می کرد، جریان می یافت[16] این تفسیر هم مشکلی را حل نمی کند، زیرا چنین توجیهی بیان گرد و نوع نزول نخواهد بود، تنها آگاهی های کلی و محتوایی را نشان می دهد.

3. ابوعبداللّه زنجانی گوید: روح قرآن که اهداف عالی قرآن است و جنبه های کلی دارد، در آن شب بر قلب پاک پیامبر اکرم تجلی یافت «نزل به الروح الا مین علی قلبک»[17]، سپس در طول سال ها بر زبان مبارکش ظاهر گشت «و قرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث و نزلناه تنزیلا».[18]



4. علامه طباطبایی همین تاویل را با بیانی لطیف تر مطرح کرده و فرموده است: «اساسا قرآن دارای وجود و حقیقتی دیگر است که در پس پرده وجود ظاهری خودپنهان و از دید و درک معمولی به دور است قرآن در وجود باطنی خود از هرگونه تجزیه و تفصیل عاری است نه جز دارد و نه فصل و نه آیه و نه سوره، بلکه یک وحدت حقیقی به هم پیوسته و مستحکمی است که در جای گاه بلند خود استوار واز دست رس همگان به دور است».
«کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر[1]، کتابی است که آیاتش استحکام یافته، سپس از جانب حکیمی آگاه، به روشنی بیان شده است».
«و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم[2]، و آن در ام الکتاب (لوح محفوظ) نزدما بلندپایه و استوار است».
«انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون[3]، آن قرآن گرامی درکتاب محفوظی (سر بسته و پنهان) جای دارد و جز پاکان نمی توانند به آن دست زنند (دست یابند)».
«و لقد جئناهم بکتاب فصلناه علی علم[4]، و در حقیقت، ما کتابی برای آنان آوردیم که (اسرار و رموز) آن را با آگاهی شرح دادیم».
پس قرآن دارای دو وجود است: ظاهری در قالب الفاظ و عبارات، و باطنی درجای گاه اصلی خود لذا قرآن در شب قدر با همان وجود باطنی و اصلی خود ـ که دارای حقیقت واحدی است ـ یک جا بر قلب پیامبر اکرم (ص) فرود آمد سپس تدریجا با وجود تفصیلی و ظاهری خود در فاصله های زمانی و در مناسبت های مختلف و پیش آمدهای گوناگون در مدت نبوت نازل گردید.[5]
این گونه تاویلات، از یک نوع لطافت و ظرافت برخوردار است که در صورت وجود مقتضی و داشتن سند اثباتی، می تواند کاملا مناسب باشد از طرف دیگرظاهر آیات قرآن، به همین قرآن که در دست مردم است اشاره دارد و از قرآن دیگر و حقیقتی دیگر که پنهان از چشم همگان باشد سخن نمی گوید.
خداوند برای ابراز عظمت این ماه (رمضان) و این شب (لیلة القدر) مساله نزول قرآن را در آن مطرح می سازد و باید این مطلب قابل فهم و درک شنوندگان باشد، واز قرآنی سخن بگوید که مورد شناسایی مردم (مورد خطاب) بوده باشد به علاوه خبر دادن از نزول قرآن (قرآن باطنی) از جای گاه بلندتر به جای گاه پایین تر، که هر دواز دست رس مردم و حتی پیامبر اکرم (ص) به دور است، چه فایده ای می تواندداشته باشد، تا با این ابهت و عظمت از آن یاد کند بنابراین این گونه تاویلات زمانی مناسب است که اصل موضوع ثابت شده باشد و اگر بخواهیم آیات مذکور را تفسیرکنیم، این گونه تاویلات چاره ساز نیست و آیات یاد شده شروع فرود آمدن قرآن رایادآور می شود.
[1] . بقره 2: 185.
[2] . دخان 44: 4 ـ 3.
[3] . قدر 97: 1.
[4] . ر ک: محمدبن حسن حر عاملی، وسایل الشیعة، ج 7، ابواب احکام شهر رمضان، باب 32، حدیث 1 و2شیخ طوسی، التهذیب، ج4، ص 330، شماره 1032.
[5] . شیخ صدوق، الخصال، ج2، ص 102 التمهید، ج1، ص 109 ـ 108.
[6] . ر ـ ک: وسایل الشیعه ج 10 ص 355 التمهید ج 1 ص 108.
[7] . در این که بعثت در 27 ماه رجب اتفاق افتاده است، روایات بسیاری وارد شده و در آن ها عبادات ویژه ای سفارش شده است، زیرا آن روز را پیوسته باب فتح برکات دانسته اند (ر ک: ابن الشیخ، الامالی، ص 28 کافی، ج 4، ص 149 بحارالانوار، ج 18، ص 189 وسایل الشیعة، ج 7، ابواب الصوم المندوب، باب 15، حدیث 7 ـ 1مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 150 سیره حلبیة، ج1، ص 238 منتخب کنزالعمال در حاشیه مسند احمد، ج3، ص 362)، ولی ابوجعفر طبری آملی (224 ـ 310) روایتی دارد که به استناد آیه 41 سوره انفال «و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان» آغاز بعثت را روز 17 رمضان دانسته است، زیرا این آیه درباره جنگ بدر که در همین زمان اتفاق افتاد، نازل شد و ظاهرا ابوعبداللّه زنجانی آن را تایید کرده است (تاریخ القرآن، ص 7) ولی آیه کریمه صرفا اشاره دارد که در این روز آیه هایی از قرآن درباره انفال و دیگر شؤون مربوط به جنگ بر پیامبر نازل شده است، اما درباره آغاز نزول قرآن یا بعثت در این روز سخنی در بین نیست (التمهید، ج1، ص 106).
[8] . فترت به معنای سستی و کاهش یافتن است در این جا کنایه از قطع تداوم وحی قرآنی می باشد.
[9] . حجر 15: 94.
[10] . ر ک: سیره ابن هشام، ج1، ص 280 ابو الحسن علی بن ابراهیم القمی1 ابو الحسن علی بن ابراهیم القمی، 4، تفسیر قمی، ذیل آیه 94 سوره حجرمناقب ابن شهر آشوب، ج1، ص 40.
[11] . علق 96: 1.
[12] . تاریخ القرآن، ص 9.
[13] . فرقان25: 32.
[14] . بقره 2: 185 ر ک: اصول کافی، ج2، ص 628، حدیث 6.
[15] . تفسیر عیاشی، ج1، ص 80، حدیث 184.
[16] . تفسیر قمی، ج1، ص 66.
[17] . شیخ صدوق، الاعتقادات، ص 101.
[18] . بحارالانوار، ج18، ص 250و 253.
[19] . عبداللّه شبر، تفسیر شبر، ص 350.
[20] . ر ک: جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج1، ص 40.
[21] . حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج2، ص 610.
[22] . علی بن احمد واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص 3.
[23] . ر ک: ابن کثیر، البدایة و النهایة فی التاریخ، ج3، ص 4 الاتقان، ج1، ص 45 طبقات ابن سعد، ج1، ص 127.
[24] . تفسیر طبری، ج2، ص 85.
[25] . ابن کثیر، فضائل قرآن (در پایان تفسیر ابن کثیر چاپ شده است) ص 2.
[26] . حجر 15: 94.
[27] . ر ک: التمهید، ج1، ص 108 به بعد.
[28] . ممکن است این نام پس از رحلت پیامبر و موقعی که جمع قرآن صورت گرفت برآن سوره اطلاق شده گ گ باشد به اعتبار آن که در ابتدای مصحف قرار گرفته است .
[29] . التمهید، ج1، ص 110.
[30] . بقره 2: 185.
[31] . زمخشری گوید: «و معنی (انزل فیه القرآن) ابتد فیه انزاله» (الکشاف، ج1، ص 227) بیضاوی گوید: «ای ابتد فیه انزاله» (انوار التنزیل، ج1، ص 217) شیخ محمد عبده گوید: «المراد بانزال القرآن فیه، بدؤه و اوله»(تفسیر المنار، ج2، ص 158) مراغی گوید: «ای هذه الایام هی شهر رمضان الذی بد فیه بانزال القرآن» (تفسیرالمراغی، ج2، ص 73) ابن شهر آشوب گوید: «القرآن فی هذا الموضع لا یفید العموم والاستغراق و انما یفیدالجنس، فای شی نزل فیه فقد طابق الظاهر» (متشابهات القرآن، ج1، ص 63) و نیز گوید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن ای ابتد نزوله» (المناقب، ج1، ص 150) و هکذا قال المفید فی شرح العقائد (تصحیح الاعتقاد، ص 58) والسید المرتضی فی اجوبة المسائل الطرابلسیات الثالثة ضمن المجموعة الاولی من رسائل الشریف المرتضی، ص 405 ـ 403.
[32] . تفسیر صافی، مقدمه نهم کنز الدقائق مشهدی، ج1، ص 430 تفسیر عیاشی، ج1، ص 80 تفسیر قمی، ج1، ص 66.
[33] . آل عمران 3: 123.
[34] . توبه 9: 25 و 26.
[35] . توبه 9: 40.
[36] . توبه 9: 43.
[37] . توبه 9: 81.
[38] . توبه 9: 90.
[39] . توبه 9:
[1] . احزاب 33: 23.
[2] . مجادله 58: 1.
[3] . بقره 2: 185
[4] . بقره2: 88.
[5] . زخرف 43: 20.
[6] . محمد بن النعمان (شیخ مفید)، تصحیح الاعتقاد، ص 57 و 58.
[7] . فرقان 25: 32.
[8] . رسائل مرتضی، مجموعه 1، جواب مسایل طرابلسیات 3، ص 405 ـ 403.
[9] . ر ک: تفسیر کبیر رازی، ج5، ص 85 الدر المنثور، ج1، ص 189 تفسیر طبرسی، ج2، ص 276 الاتقان، ج1، ص 40.
[10] . تفسیر طبرسی، ج1، ص 276 الکشاف، ج1، ص 227 الدرالمنثور، ج1، ص 190 تفسیر کبیر رازی، ج5، ص 80.
[11] . بقره 2: 185.
[12] . سید قطب، فی ظلال القرآن، ج2، ص 79
[13] . الاتقان، ج1، ص 117 ـ 116.
[14] . الاعتقادات، باب 31.
[15] . تفسیر کبیر رازی، ج5، ص 85.
[16] . محسن فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج1، ص 42.
[17] . شعرا 26: 194 ـ 193.
[18] . اسرا 17: 106.
[1] . هود 11: 1.
[2] . زخرف 43: 4.
[3] . واقعه 56: 79 ـ 77.
[4] . اعراف 7: 52.
[5] . المیزان، ج 2، ص 16 ـ 15.107
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد